اسرائیل درگیر یک جنگ واحد نیست، بلکه درگیر دو کارزار همزمان و متمایز است: یکی علیه ایران، که فعلاً آتشبس برقرار است، گر چه شکننده؛ و دیگری علیه حماس در غزه، که بدون چشمانداز روشنی ادامه دارد.
روزنامه اسرائیلی جروزالم پست با انتشار مقالهای در بخش دیدگاه نوشت گزارشها حاکی از آن است که توافقی میان آمریکا و تهران در دست تهیه است، هرچند پرسشهایی درباره نهایی شدن آن، مفادش و اینکه آیا واقعاً بلندپروازیهای هستهای نظامی ایران را متوقف خواهد کرد یا صرفاً آنها را موقتاً به تعویق خواهد انداخت، باقی است.
اگرچه زیرساخت موشکی ایران ضربههای سنگینی خورده است، اما هنوز نشانه خاصی دیده نمیشود که ایران آماده باشد برنامههای تسلیحاتی خود را برچیند یا محدود کند.
در همین حال، جنگ اسرائیل در غزه که اکنون وارد ماه بیستم خود شده، ادامه دارد و هیچ پیروزی قاطعی در چشم نیست. حماس در این جنگ یک نیروی نیابتی نیست. تلقی آن بهعنوان نیابتی ایران منجر به اشتباه راهبردی شده است: این تصور که صلح با ایران باعث آرامش در غزه خواهد شد. حماس که به شدت از سوی قطر پشتیبانی میشود، به طور مستقل عمل میکند و نشان داده توانایی ادامه نبرد بدون کمک ایران را دارد.
به اینستاگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
ارزیابی خسارتها
اسرائیل در کارزار علیه ایران به موفقیتهای عملیاتی چشمگیری دست یافت، بهویژه از طریق نیروی هوایی و موساد. اما این پیروزیها از نوع دستاورد قاطع جنگ شش روزه نبود.
هزینههایی که اسرائیل متحمل شد، بسیار سنگین بوده است. باران موشکهای ایرانی آسیب جدی به شهرهای اسرائیل وارد کرد، دهها نفر را کشت، صدها نفر را مجروح کرد و هزاران نفر را آواره ساخت. اسرائیل برای نخستین بار در تاریخ خود، عملاً تحت محاصره قرار گرفت. فرودگاه بنگوریون در طول نبرد بسته ماند و دهها هزار اسرائیلی در خارج از کشور سرگردان شدند.
اسرائیل همچنین بیش از هر زمان دیگری به کمک خارجی متکی بود، نه فقط برای تدارکات نظامی بلکه برای عملیات مستقیم نظامی. آمریکا نقش محوری در عملیاتهای دفاعی و نبردهای فعال ایفا کرد. با این همه، اسرائیل هنوز راهحل جامعی برای تهدید موشکی در دست ندارد.
پیروزی بدون بازدارندگی
جنگ علیه حماس طولانیترین جنگ در تاریخ اسرائیل شده است. این جنگ با کشتار وحشیانه ۷ اکتبر آغاز شد و سپس به درگیری با حملات حزبالله در جبهه شمالی کشیده شد، سپس باعث تخلیه گسترده مناطقی شد که ساکنان آن هنوز هم به آنجا بازنگشتهاند.
بر پایه سنجههای فیزیکی مانند زمینهای تحت کنترل، تلفات دشمن و خنثیسازی سلاحها، اسرائیل در ظاهر برتری دارد. حماس و حزبالله بهشدت تضعیف شدهاند؛ رژیم سوریه فروپاشیده و ایران رهبران نظامی کلیدی و زیرساختهای حیاتی خود را از دست داده است. اما نفوذ دیپلماتیک روایت متفاوتی دارد.
جایگاه جهانی اسرائیل بهشدت آسیب دیده، در حالی که وضعیت دیپلماتیک فلسطینیان اگر بهتر نشده باشد، بدتر هم نشده است. این فرسایش برای علم، فرهنگ، اقتصاد و از همه فوریتر، امنیت اسرائیل تهدیدآمیز است. فراخوانهای بینالمللی برای تحریم اسرائیل در بخشهای مختلف در حال افزایش است.
راهبرد حماس: زمان و تصویرسازی
در عملیات ارابههای جدعون، نیروهای اسرائیلی تلفات دردناکی را متحمل شدند. هرچند تلفات حماس بسیار بیشتر بوده، اما این سازمان تروریستی به تلفات انسانی حتی جان غیرنظامیان بیگناه بیاعتناست. حماس میداند زمان به نفع اوست. این سازمان تصاویر روزمره از قربانیان غزه، بهویژه زنان و کودکان، را به سلاحی برای تضعیف مشروعیت اسرائیل تبدیل کرده است.
اسرائیل از آغاز پیدایش خود در سایه مناقشه زندگی کرده است. این جنگ نه در ۱۹۴۸ بلکه از اعلامیه بالفور آغاز شد. هر آتش بسی صرفاً مقدمهای برای خصومتهای تازه بوده است. برخلاف این ادعا که حملات شدیدتر باعث بازدارندگی قویتر خواهد شد، واقعیت هشیارکنندهتر است: ضربات سخت جلوی خشونت دوباره را نگرفتهاند.
حتی پس از جنگ شش روزه، زمانی که ارتش مصر نابود شد، نتیجه بازدارندگی بلندمدت نبود، بلکه جنگ فرسایشی و در نهایت جنگ یوم کیپور بود. به همین شکل، بعید است خسارتهای وارد شده به غزه و ایران، حوثیها، شبهنظامیان تروریست یا خود ایران را بازدارد.
یک درس روشن است: جنگ باعث افزایش بودجه دفاعی و طولانیتر شدن دوران خدمت نظامی میشود و دوره خدمت که افزایش یافت، بهندرت کوتاه میشود. با پیشرفت سامانههای تسلیحاتی، تهدید حملات غافلگیرانه همواره باقی خواهد ماند. صلح نسبی، تاکنون، فقط از طریق پیمانهای صلح به دست آمده، مانند توافقهای امضا شده با مصر و اردن.
یورونیوز فارسی را در ایکس دنبال کنید
مسیر پیش رو
اکنون پرسش اصلی برای اسرائیل این است که چگونه باید ادامه داد. نویسنده مقاله جروزالم پست مینویسد اولویت نخست اسرائیل باید بازسازی جایگاه بینالمللیاش باشد. اگر بودجه دفاعی قرار است بهشدت افزایش یابد، باید در دیپلماسی و دیپلماسی عمومی هم سرمایهگذاری شود، بهویژه با هدف قرار دادن جهان اسلام. درک آسیب خصمانهای که رسانههای قطری وارد میکنند، برای تدوین پاسخی مؤثر ضروری است.
همزمان، اسرائیل باید سیاستهایی تدوین کند که از توجیهات منسجم و منطقی برخوردار باشند. یکی از پیامدهای خطرناک جنگ، افزایش نژادپرستی و خصومت علیه اعراب اسرائیلی و فلسطینیها بوده است. درست است که برخی اعراب اسرائیلی در جریان عملیات نگهبان دیوارها در شورشها شرکت کردند و برخی جریانهای ملیگرا مخالف دولت اسرائیلند. اما این تنها بخشی از تصویر است. شهروندان عرب اسرائیل بخش جداییناپذیر از نظام بهداشت، نیروی کار و اقتصاد کشورند. بسیاری از آنان آماده و توانمند در نمایندگی مواضع اسرائیل در خارج از کشور هستند. تقویت صداهای میانهرو در بخش عربی یک منفعت راهبردی برای اسرائیل است، بهویژه در مورد جامعه دروزی که وفاداریاش به دولت تزلزلناپذیر است.
با این حال اسرائیلیها شاهد حملات نژادپرستانه به رانندگان عرب و حتی ابراز شادی هنگام اصابت موشکهای ایرانی به روستاهای عربنشین هستند، رفتاری که به نوشته تحلیلگر روزنامه اسرائیلی پذیرفتنی نیست.
از این نگرانکنندهتر وضعیت در یهودا و سامره در کرانه باختری است، جایی که تروریسم یهودی در مقیاسی وسیع علیه ساکنان فلسطینی اعمال میشود. نیروهای امنیتی جلوی این خشونتها را نمیگیرند. برعکس، به نظر میرسد این اقدامات از حمایت ضمنی نهتنها جوامع محلی بلکه بخشهایی از دولت و شرکای ائتلافی کنونی برخوردارند.
از همه بدتر، افراطگرایان یهودی حملات خود را متوجه سربازان ارتش اسرائیل و اموال نظامی کردهاند. چرا؟ یک توضیح این است که حتی حداقل اعمال قانون علیه خشونت یهودیان، حامیان آنها را خشمگین میکند. دیگر اینکه این رادیکالها به تحمل منفعلانه قانع نیستند؛ آنها خواهان حمایت فعال نیروهای امنیتی اسرائیل از حملاتشان به فلسطینیان هستند.
پاسخ دولت به تروریسم یهودی به طرز قابل توجهی ملایم بوده است؛ یعنی در تضاد آشکار با واکنشی که در صورت حملات مشابه از سوی فلسطینیان رخ میدهد. تظاهر به اینکه چنین اقداماتی «جرم عادی» است در حالی که خشونت فلسطینیان را «ترور» مینامند، یک استاندارد دوگانه خطرناک است. تروریسم یعنی هدف قرار دادن عامدانه غیرنظامیان برای اهداف سیاسی. انگیزههای تروریسم یهودی شناختهشده و مستند است.
زمان در حال گذر از منظر منافع ملی، ادامه جنگ در غزه، همراه با تروریسم یهودی در کرانه باختری، چیزی جز فاجعه نیست. هر روزی که این وضعیت ادامه یابد، سرعت سقوط جایگاه بینالمللی اسرائیل را افزایش میدهد. دولت ذخایر دیپلماتیک اندکی در اختیار دارد. این آسیب فقط به اعتبار اقتصادی و فرهنگی محدود نمیشود؛ بلکه تهدید مستقیمی علیه امنیت آن است.
نویسنده در نتیجهگیری مینویسد که اسرائیل برای بازیابی خود باید خردمندانه عمل کند: در میدان نبرد، در عرصه بینالمللی و در درون جامعه خود. برای پیروزی به چیزی بیش از قدرت نظامی نیاز است. پیروزی نیازمند روشنی اخلاقی، خویشتنداری راهبردی و پایبندی به ارزشهایی است که بنیان دولت یهود را تشکیل میدهند.