بازارهای مالی در سایه مذاکرات 

دوران مذاکرات را می‌توان وضعیتی بین دو حالت حدی جنگ و رفع تحریم دانست.

دوران مذاکرات را می‌توان وضعیتی بین دو حالت حدی جنگ و رفع تحریم دانست. ابتدا به بررسی دو حالت حدی با رویکرد کلاسیک و رفتاری پرداخته و سپس پویایی بازارها در دنیای واقعی را تبیین خواهیم کرد. می‌توان خروجی مذاکرات را در یک طیف ترسیم کرد که ابتدای آن توافق کامل و بازگشایی سفارت دو کشور و رفع کامل تحریم‌هاست و انتهای آن جنگ است. با توجه به موقعیت ژئوپلتیک ایران و اهمیت آمریکا در اقتصاد بین‌الملل، حصول توافق و یا جنگ می‌تواند اثراتی جهانی هم داشته باشد. مثلا جنگ در خاورمیانه باعث صعود همزمان قیمت نفت و طلای جهانی خواهد شد و بالعکس، عادی شدن روابط ایران و آمریکا می‌تواند قیمت نفت را بطور معناداری کاهش داده و با ایجاد چشم‌انداز مثبت، اثر کاهشی بر قیمت طلای جهانی داشته باشد.
در ایران اما دو تفاوت عمده وجود دارد؛ اولی شدت اثرات است و دومی کانال‌های اثرگذاری بیشتر. مثلا در صورت وقوع جنگ، اقتصاد ایران دچار شوک منفی بسیار سنگینی خواهد شد در حالی که در مابقی دنیا رکودی موقتی اتفاق خواهد افتاد (مگر آنکه منجر به جنگ جهانی شود). کانال‌های اثرگذاری رفع یا تشدید تحریم هم متعدد هستند و اثرات مذکور تکاثری هم هستند. یعنی هر تحریمی که رفع می‌شود، برای یک شرکت نوعی، اولا یک اثر مستقیم دارد، مثلا شرکت می‌تواند ال. سی. باز کرده و مراودات مالی بین‌المللی را به سهولت انجام بدهد، ثانیا اثرات غیر مستقیم هم دارد، مثلا با بهبود وضعیت سایر شرکت‌ها تقاضای داخلی برای محصولات آن افزایش خواهد یافت.
در هر دوحالت، نرخ ارز نقشی کلیدی بازی می‌کند که در صورت جنگ رشد شدیدی خواهد داشت و در صورت رفع تحریم کاهش را تجربه خواهد کرد. مثلا زمانی پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ باعث شد نرخ ارز به یک سوم کاهش پیدا کند و دو سال طول کشید تا به قیمت قبلی بازگردد. طبعا قیمت طلا به ریال هم رابطه‌ای یک به یک با نرخ ارز دارد. برای تصور بهتر از اینکه کدام بازار در صورت وقوع جنگ بازدهی بیشتری خواهد داشت کسی را تصور کنید که می‌خواهد جانش را برداشته و از ایران فرار کند. تصور چنین فردی آن است که برای خروج از ایران باید ارز و طلا در اختیار داشته باشد. بنابراین با افزایش تقاضا در بازار ارز و طلا قیمت آن افزایش پیدا می‌کند. آنچه که شخص می‌فروشد تا تبدیل به ارز و طلا کند کاهش قیمت خواهد داشت که شامل هر دارایی «غیرمنقول» مثل سهام و ملک و خودرو می‌شود. بنابراین «قیمت حقیقی» ملک، خودرو و سهام کاهش پیدا کرده و ارز گران می‌شود. برای تصور بهتر از اینکه کدام بازار در صورت رفع تحریم بازدهی بهتری خواهد داشت ایرانیان مهاجرت کرده‌ای را تصور کنید که می‌خواهند برای سرمایه‌گذاری و زندگی بهتر به ایران برگردند. همچنین باید اثرات رفع تحریم روی سودآوری شرکت‌های تولیدی را هم در نظر گرفت. در چنین حالتی به دلیل افزایش تولید، تورم هم کاهش پیدا می‌کند و در نتیجه تقاضای سفته‌بازی در بازارهای ارز و ملک کاهش پیدا می‌کند. با ورود سرمایه و کاهش هزینه مبادله شرکت‌ها، قیمت سهام افزایش و قیمت ارز کاهش پیدا می‌کند. اما اثر روی ملک از یک طرف با افزایش تقاضا بخاطر ورود متقاضیان جدید مثبت است و از طرف دیگر با کاهش تقاضای سفته‌بازی منفی است. به صورت برآیندی، با کاهش نرخ ارز و کاهش تقاضای سفته‌بازی، قیمت ملک هم کاهش پیدا خواهد کرد. البته چسبندگی در بازار ملک باعث می‌شود کاهش قیمت ملک شدید نباشد، اما رکودی طولانی در بازار را شاهد خواهیم بود. بنابراین در حالت وقوع جنگ قیمت سهام کاهشی خواهد شد ولی ارز(و دارایی‌هایی مثل طلا و سکه) افزایش قیمت را تجربه خواهد کرد. در حالت رفع تحریم قیمت سهام افزایش پیدا خواهد کرد ولی نرخ ارز کاهش پیدا خواهد کرد. با شرایط فعلی ایران، به نظر می‌رسد قیمت حقیقیِ ملک و خودرو در هر دو حالت حدی کاهش خواهد داشت، وقتی که در حالت میانه (نه جنگ و نه رفع تحریم) باشیم و مذاکرات در جریان باشد، شرایط «تصمیم‌گیری در حالت نااطمینانی» پیش می‌آید. خروجی در سطح بازار را می‌توان با تجمیعِ(Aggregation) رفتارِ در سطح فردی بدست آورد.
وقتی که نااطمینانی پیش می‌آید، افراد انتخاب‌های خود را براساس ارزش انتظاری هر گزینه سرمایه‌گذاری انجام می‌دهند. مثلا اگر کسی احتمال رفع تحریم و توافق را ۱۰۰ درصد بداند، همه سبد دارایی را متناسب آن چینش می‌کند و اگر احتمال جنگ را ۱۰۰ درصد بداند، همه دارایی خود را تبدیل به طلا و دارایی‌های متناسب با شرایط جنگی می‌کند. افرادی که احتمالاتی غیر از صفر و صد را در نظر دارند، با توجه به ارزش انتظاری هر گزینه، سبد دارایی بهینه را انتخاب می‌کنند. طبعا می‌توان مدل تحلیلی فوق را نقد کرد، اما شرایط دنیای واقعی را به خوبی توصیف می‌کند.
در سطح بازار، با توجه به ذهنی(Subjective) بودن احتمالات و ارزش‌های انتظاری، همچنین ناهمگنی نظرات افراد، در عمل حالتی میانه اتفاق می‌افتد. با تغییر احتمالات ذهنی به سمت جنگ، وزن دارایی‌های متناسب با جنگ مثلا طلا و ارز در سبدها بیشتر می‌شود و در نتیجه قیمت آن‌ها افزایش پیدا می‌کند و با تغییر احتمالات ذهنی به نفعِ رفع تحریم، وزن گزینه‌هایی مثل سهام بیشتر می‌شود و نتیجتا به دلیل افزایش تقاضا قیمت آن‌ها افزایش خواهد یافت.
ذهنی بودن احتمالات و ارزش‌های انتظاری، باعث می‌شود که در سطح فردی انحرافات متعددی از مدل انتخاب عقلایی اتفاق بیفتد اما اثر بسیاری از این انحرافات در سطح بازار خنثی می‌شود. آنچه در سطح بازار همچنان اثر پررنگی خواهد داشت، شاملِ رفتار گله‌ای، بیش‌واکنشی و کم‌واکنشی می‌شود. مثلا وقتی خبری منتشر می‌شود که منطقا باعث افزایش قیمت می‌شود، مردم با بیش‌واکنشی باعث افزایش قیمت بیش از آنچه باید باشد می‌شوند. اگر جنبه‌های دیگری مثل چسبندگی قیمت و ... را هم به تحلیل اضافه کنیم در عمل، خروجیِ در سطح بازار می‌تواند تفاوت معناداری با آنچه رویکرد عقلایی توصیف می‌کند داشته باشد.
در نهایت و در حالت حدی رفع تحریم، قیمت حقیقی سهام رشد خواهد کرد، نرخ ارز کاهش خواهد داشت و در حالت حدی وقوع جنگ، قیمت حقیقی سهام ریزشی خواهد شد و ارز و طلا رشد قیمت خواهند داشت. در هر دو حالت حدی، به نظر می‌رسد قیمت حقیقی ملک و ماشین، کاهش خواهد یافت(مگر بواسطه دستکاری دولت یا تشدید سفته‌بازی در آن بازارها). در حالت نااطمینانی چیزی بین این دو اتفاق خواهد افتاد.

  • مصطفی نصراصفهانی - - اقتصاددان و تحلیلگر بازارهای مالی

  • شماره ۵۹۲ هفته نامه اطلاعات بورس
کد خبر 525881

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =