طرح هوش مصنوعی از مدیرعامل استرونومر در کنسرت کلدپلی

روایت مأموریتی غیرمنتظره؛ همسر «آیرون‌من»، شرکت فناوری را از جنجال کلدپلی نجات داد

دوشنبه 6 مرداد 1404 - 09:25مطالعه 8 دقیقه
تنها یک جمله از خواننده‌‌ی کلدپلی کافی بود تا ویدیویی از دو مدیر ارشد استرونومر، به رسوایی جهانی تبدیل شود و شغل و آبروی آن‌ها را به باد دهد.
تبلیغات

شب ۱۶ جولای ۲۰۲۵، استادیوم ژیلت بوستون در ماساچوست: ده‌ها هزار نفر زیر نور صحنه، با آهنگ‌های عاشقانه‌ی کلدپلی همخوانی می‌کنند. فضا کاملاً رؤیایی و رمانتیک است؛ بهترین مکان برای یک خاطره‌ی شیرین. اما برای دو نفر در آن جمعیت، این شب قرار بود به تلخ‌ترین خاطره‌ی حرفه‌ای و شخصی‌شان تبدیل شود.

همه‌چیز طبق معمول پیش رفت تا اینکه نوبت به بخش معروف «Kiss Cam» رسید؛ لحظه‌ای که دوربین غول‌پیکر استادیوم روی زوج‌های خوشبخت می‌چرخد و تصویرشان را روی نمایشگر عظیم معروف‌به «جامبوترون» (Jumbotron) پخش می‌کند. ناگهان، دوربین روی مرد و زنی قفل شد که صمیمانه یکدیگر را در آغوش گرفته بودند. این دو، اندی بایرون، مدیرعامل شرکت فناوری Astronomer و کریستین کابوت، مدیر ارشد منابع انسانی همان شرکت بودند.

اما واکنش آن‌ها هیچ شباهتی به زوج‌های دیگر نداشت؛ به جای لبخند یا بوسه، وحشت در چهره‌هایشان موج زد. کابوت با عجله صورتش را پوشاند و بایرون سراسیمه پشت صندلی‌ها پنهان شد.

کاربران اینترنت به‌سرعت هویت مدیرعامل و مدیر ارشد منابع انسانی استرونومر را فاش کردند

اگر ماجرا به همین‌جا ختم می‌شد، شاید همه‌چیز در حد یک لحظه‌ی خجالت‌آور باقی می‌ماند. اما کریس مارتین، خواننده‌ی کلدپلی، از روی صحنه و بی‌خبر از هویت آن دو، با همان لحن شوخ‌طبع همیشگی‌اش گفت: «اوه، این دو نفر رو ببینید...حتماً یا دارند به شریک زندگیشون خیانت می‌کنند یا خیلی خجالتی‌اند!»

همین یک جمله کافی بود تا این کلیپ کوتاه مثل یک بمب در شبکه‌های اجتماعی بترکد. خنده‌های تماشاگران در استادیوم هنوز تمام نشده بود که کارآگاهان اینترنتی دست‌به‌کار شدند و در عرض چند دقیقه، هویت مدیرعامل و مدیر ارشد منابع انسانی Astronomer را فاش کردند.

ابعاد فاجعه وقتی جدی‌تر شد که همسر اندی بایرون، نام خانوادگی او را از پروفایل‌های اجتماعی‌اش پاک کرد و حساب خود را بست؛ اقدامی که در دنیای دیجیتال امروز، معنایی جز پایان یک رابطه ندارد.

کپی لینک

۵۲ ساعت سکوت پس از فاجعه؛ استرونومر چطور جنگ اطلاعاتی را باخت؟

آنچه در استادیوم کلدپلی اتفاق افتاد، تنها یک جرقه بود، درحالی‌که انفجار اصلی، در شبکه‌های اجتماعی و با سرعتی سرسام‌آور رخ داد. ویدیوی چند ثانیه‌ای از واکنش هراسان مدیرعامل و مدیر ارشد منابع انسانی استرونومر، مثل یک ویروس در تیک‌تاک، ایکس و ردیت پخش شد و هشتگ‌هایی مانند KissCamScandal# به سرعت ترند جهانی شدند. این دو مدیر، ناگهان از فضای جلسات هیئت‌مدیره به وسط یک دادگاه آنلاین پرتاب شدند که میلیون‌ها نفر در آن قاضی، هیئت منصفه و تماشاچی بودند.

سکوت استرونومر یک خلأ اطلاعاتی بزرگ ایجاد کرد که به‌سرعت پر شد از شایعات، اخبار جعلی و تئوری‌های توطئه

اما در میانه‌ی این طوفان دیجیتال، استرونومر مرتکب اشتباهی دردسرسازتر از خودِ اتفاق اصلی شد: سکوت. برای بیش از ۵۲ ساعت، درحالی‌که نام شرکت و مدیرانش در اینترنت دست‌به‌دست می‌شد، هیچ‌کس در استرونومر حرفی نزد. این سکوت، یک خلأ اطلاعاتی بزرگ ایجاد کرد که به سرعت با شایعات، اخبار جعلی و تئوری‌های توطئه پر شد.

ناگهان ویدیوهای دیپ‌ فیک از اندی بایرون که با چشمانی گریان عذرخواهی می‌کرد، وایرال شدند. آگهی‌های شغلی جعلی برای استخدام مدیرعامل جدید در لینکدین منتشر شد و کارمندان شرکت زیر فشار سؤالات بی‌امان مشتریان و آشنایان، نگران بودند که هویت آن‌ها نیز به اشتباه فاش شود. شرکت درنهایت مجبور شد بیانیه‌هایی برای تکذیب این اخبار جعلی صادر کند، اما دیگر دیر شده بود؛ روایت از کنترلشان خارج شده بود.

کنایه‌ی تلخ ماجرا اینجا بود: شرکتی که تمام مدل کسب‌وکارش بر پایه‌ی «کنترل»، «نظم‌دهی» و «ارکستراسیون» داده‌های پیچیده بنا شده، در کنترل روایت بحران خودش به شکلی فاجعه‌بار شکست خورد.

شرکتی که مدل کسب‌وکارش بر پایه‌ کنترل داده‌های پیچیده بنا شده، در کنترل روایت بحران خودش شکست خورد

حالا سوال کاربران این بود: چگونه مشتریان می‌توانستند به شرکتی برای مدیریت داده‌های حیاتی خود اعتماد کنند که رهبرانش حتی قادر به مدیریت یک بحران شخصی نبودند؟

گزارش‌های بعدی که فاش کرد دلیل این تأخیر، مذاکرات طولانی بر سر اخراج اندی بایرون بوده، ضربه نهایی را وارد کرد. این خبر نشان داد که شرکت، در لحظه‌ی بحران، مانورهای حقوقی داخلی را به شفافیت، پاسخگویی و حمایت از کارمندانش ترجیح داده است.

کپی لینک

چرا رسوایی استرونومر می‌توانست زیرساخت اپل و لینکدین را تهدید کند؟

برای اینکه بفهمیم چرا این ماجرا از یک رسوایی شخصی به یک بحران تمام‌عیار در دنیای تکنولوژی تبدیل شد، باید بدانیم استرونومر دقیقاً چیست. صحبت از یک استارتاپ کوچک و گمنام نیست؛ استرونومر یک «یونیکورن» با ارزش بیش از ۱٫۳ میلیارد دلار و یکی از بازیگران کلیدی در زیرساخت داده‌های جهان است که غول‌هایی مانند اپل، اوبر، فورد و لینکدین برای نظم‌دهی به عملیات خود به آن تکیه می‌کنند.

استرونومر یک «یونیکورن» با ارزش بیش از ۱٫۳ میلیارد دلار است

اساس کار استرونومر بر پایه‌ی یک فناوری متن‌باز و بسیار قدرتمند به نام Apache Airflow است که در ابتدا توسط Airbnb برای مدیریت فرآیندهای پیچیده‌ی داده‌اش ساخته شد.

برای درک کار Airflow، آن را «رهبر ارکستر داده‌ها» در یک شرکت بزرگ تصور کنید. این نرم‌افزار خودش سازی نمی‌زند (یعنی داده‌ها را مستقیماً پردازش نمی‌کند)، اما با قدرتی بی‌نظیر، تضمین می‌کند که هر بخش از داده (هر نوازنده) وظیفه‌اش را در زمان درست و با ترتیب بی‌نقص اجرا کند تا سمفونی داده‌های یک شرکت بزرگ بدون هیچ خطایی نواخته شود. این گردش‌های کاری که مهندسان با کدنویسی پایتون تعریف می‌کنند، در زبان فنی «DAG» نامیده می‌شوند که می‌توان آن را به یک فلوچارت هوشمند یک‌طرفه تشبیه کرد.

کپی لینک

نبوغ تجاری؛ چطور از یک نرم‌افزار رایگان، یک کسب‌وکار میلیاردی بسازیم؟

اینجا نبوغ تجاری استرونومر وارد میدان می‌شود. استفاده از Airflow متن‌باز مثل این است که یک موتور قدرتمند فِراری را به شما بدهند، اما بدون بدنه، شاسی و تیم مکانیک. شما باید خودتان ماشین مسابقه را بسازید و از آن نگهداری کنید؛ کاری که برای اکثر شرکت‌ها بسیار پیچیده و پرهزینه است.

استرونومر با پلتفرم تجاری خود به نام Astro، نقش همان تیم حرفه‌ای فرمول یک را بازی می‌کند. این پلتفرم، موتور قدرتمند Airflow را در یک شاسی امن، مقیاس‌پذیر و آماده‌ی استفاده قرار می‌دهد و از آن پشتیبانی می‌کند. در واقع، استرونومر نه تنها از Airflow استفاده می‌کند، بلکه رهبر اصلی توسعه و اصلی‌ترین حامی مالی آن در جهان است.

استرونومر رهبر اصلی توسعه و اصلی‌ترین حامی مالی Airflow در جهان است

به همین خاطر است که بحران رهبری در استرونومر، کل این اکوسیستم قدرتمند را در معرض ریسک قرار داد. استرونومر فقط یک مصرف‌کننده‌ی Airflow نیست؛ بلکه اعتبار و آینده‌ی این پروژه‌ی متن‌باز به ثبات این شرکت گره خورده است.

اگر شرکتی که رهبر اصلی و حامی مالی این پروژه است، دچار بی‌ثباتی و بحران رهبری شود، اعتماد کل جامعه به Airflow خدشه‌دار می‌شود. مشتریان بزرگ برای پذیرش آن تردید می‌کنند و رقبایی مانند Prefect یا Dagster آماده‌اند تا از این فرصت استفاده کنند.

کپی لینک

چرا هیئت‌مدیره استرونومر در اخراج مدیرعامل لحظه‌ای درنگ نکرد؟

برای درک واکنش برق‌آسای هیئت‌مدیره‌ی استرونومر به قبول استعفای اندی بایرون، باید او را فراتر از کاریکاتور «مدیرعامل خطاکار» بشناسیم. داستان اصلی در رزومه‌ی او پنهان شده بود.

بایرون یک بنیان‌گذار فنی نبود؛ او یک مدیر اجرایی کارکشته با سابقه‌ای درخشان در فروش و رشد انفجاری درآمد بود. اما نقطه‌ی کلیدی کارنامه‌اش، پرونده‌ای قدیمی در شرکت امنیت سایبری Cybereason بود. در سال ۲۰۱۸، گزارشی از اینفورمیشن، او را به ایجاد «محیط کاری سمی» متهم کرده بود. کارمندان سابق مدعی بودند او فرهنگی از ترس ایجاد و مخالفان را تهدید به اخراج کرده است و با جایگزین کردن تیم‌های وفادار به خودش، باعث دودستگی در شرکت شده بود.

دفاعیه‌ی بایرون در آن زمان این بود: «برای رشد سریع، باید تصمیمات دشوار گرفت.»

رسوایی کنسرت کلدپلی، گردوخاک را از روی این پرونده‌ی قدیمی پاک کرد. ناگهان کارمندان سابق در شبکه‌های اجتماعی از این «عدالت شاعرانه» ابراز خوشحالی کردند و خاطرات «رئیس سمی» خود را به اشتراک گذاشتند.

اینجا بود که محاسبات هیئت‌مدیره تغییر کرد. آن‌ها که احتمالاً از گذشته‌ی بایرون خبر داشتند، تا آن لحظه روی توانایی او در پول‌سازی حساب باز کرده بودند. اما حالا، یک شایعه‌ی قدیمی جای خود را به نمایشی علنی از تصمیمی نسنجیده داده بود که مدیر ارشد منابع انسانی را هم درگیر می‌کرد.

وقتی اتهامات قدیمی «رهبری سمی» با رسوایی جدید در هم آمیخت، ماجرا نگران‌کننده‌تر شد. برای سرمایه‌گذارانی که بیش از ۳۷۵ میلیون دلار به شرکت تزریق کرده بودند، این ریسک ترکیبی غیرقابل‌تحمل بود. اقدام سریع هیئت‌مدیره برای پذیرش استعفای او، نه یک واکنش احساسی، بلکه یک تصمیم مالی برای حذف یک مهره‌ی غیرقابل‌دفاع بود.

کپی لینک

کلاس درس در مدیریت بحران؛ چگونه استرونومر بازی را برگرداند؟

پس از این طوفان، عملیات پاک‌سازی با سرعتی فوق‌العاده آغاز شد. پس از استعفای بایرون و سپس کریستین کابوت، شرکت بیانیه‌هایی صادر کرد که روی «نقض استانداردهای رهبری» تأکید داشت تا ماجرا را یک شکست در رهبری شرکت جلوه دهد، نه یک لغزش شخصی.

سپس، پیت دی‌جوی، یکی از بنیان‌گذاران و چهره‌ای مورد احترام در جامعه‌ی Airflow، به‌عنوان مدیرعامل موقت منصوب شد. اولین بیانیه‌ی او یک کلاس درس مدیریت بحران بود: او ضمن اعتراف به «توجه سورئال» رسانه‌ها به این ماجرا، با هوشمندی گفت: «هرچند دلم نمی‌خواست این‌گونه اتفاق بیفتد، اما نام استرونومر اکنون سر زبان‌ها افتاده است.» او به‌سرعت بحث را به سمت نقاط قوت شرکت، یعنی تیم و فناوری، برگرداند.

اما هوشمندانه‌ترین حرکت، اقدامی بود که تحلیلگران آن را «بازاریابی شیطانی» نامیدند: استرونومر گوئینت پالترو، بازیگر معروف نقش‌هایی همچون پپر پاتس، همسر آیرون‌من و همسر سابق کریس مارتین را به‌طور موقت برای حضور در ویدیوی تبلیغاتی کوتاه استخدام کرد.

در ویدیوی کنایه‌آمیز گوئینت پالترو که تا این لحظه در ایکس بیش از ۳۴ میلیون بار دیده شده، پالترو به غیرمستقیم‌ترین و در عین حال مضحک‌ترین شکل ممکن به این رسوایی می‌پردازد. او در ویدیو می‌گوید:‌ «شرکت استرونومر در چند روز گذشته با سؤالات زیادی روبرو شده و از من خواسته‌اند به رایج‌ترینِ آن‌ها پاسخ دهم». همزمان این متن روی صفحه ظاهر می‌شود: «اوه خدای من! این دیگه چه ...»

کاربران اینترنت ویدیو استرونومر را کلاس درسی در مدیریت بحران روابط عمومی توصیف کردند

اما پیش از آنکه سؤال کامل شود، ویدیو به تصویر پالترو کات می‌خورد که با آرامش می‌گوید: «بله، استرونومر بهترین مکان برای اجرای Apache Airflow است. ما هیجان‌زده‌ایم که این همه آدم به تازگی به اتوماسیون داده علاقه‌مند شده‌اند.»

این حرکت سورئال و درعین حال هوشمندانه، از سوی برخی، کلاس درس در مدیریت بحران روابط عمومی نامیده شد. یکی از کاربران در شبکه اجتماعی ایکس آن را به بهترین شکل توصیف کرد: «جای این حرکت در تالار مشاهیر مدیریت بحران است.»

کپی لینک

درس‌هایی از یک رسوایی میلیارد دلاری: چرا دیگر هیچ‌چیز شخصی نیست؟

ماجرای استرونومر نشان داد که برای رهبران امروزی، دیگر مرز مشخصی بین زندگی شخصی و اعتبار حرفه‌ای وجود ندارد. یک لحظه غفلت در انظار عمومی که توسط دوربین ثبت و با قدرت شبکه‌های اجتماعی تکثیر شود، می‌تواند یک امپراتوری را به لرزه درآورد.

این رسوایی ثابت کرد که مدیریت شرکت، یک قرارداد مبتنی‌بر اعتماد است، نه فقط نمودارهای فروش. اگر یک مدیر در تعهدات شخصی خود قابل‌اعتماد نباشد، چگونه می‌توان در تعهدات حرفه‌ای به او اعتماد کرد؟

درنهایت، داستان استرونومر فقط درباره‌ی یک ویدیوی وایرال‌شده نیست. این داستان درباره‌ی تعامل پیچیده‌ی خطای انسانی، فرهنگ «رشد به هر قیمتی»، حاکمیت شرکتی و طبیعت بی‌رحم اینترنت است. درحالی‌که تیم جدید برای بازسازی برند تلاش می‌کند، ماجرای «کلدپلی گیت» به عنوان درس عبرتی بزرگ در تاریخ این شرکت باقی خواهد ماند: اینکه حتی در پیچیده‌ترین سیستم‌های داده و فناوری، عنصر انسانی همیشه غیرقابل‌پیش‌بینی‌ترین و قدرتمندترین متغیر باقی می‌ماند.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟

داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات

با چشم باز خرید کنید
زومیت شما را برای انتخاب بهتر و خرید ارزان‌تر راهنمایی می‌کند
ورود به بخش محصولات